انتخاب همسر، چگونگي يا چرايي؟
نويسنده:رامين كريمي
منبع:www.nioc.org
بسياري از بحث‌هايي كه در مورد ازدواج انجام گرفته سعي كرده به چگونگي انتخاب همسر بپردازد و كمتر تلاش بر اين بوده كه به چرايي آن نيز پاسخ داده شود.هميشه نيروهاي ناشناخته‌اي در وجود ما بوده‌اند كه در چرايي انتخاب ما مداخله كرده و ما از آنها بي‌خبر بوده‌ايم چرا از رنگ بخصوصي خوشمان مي‌آيد و از يكديگر متنفريم؟ چرا برخي از افراد براي ما جالبند و برخي ديگر احساس بدي در ما ايجاد مي‌كنند؟
چرا فردي را براي همسري انتخاب مي‌كنيم و در مورد افراد ديگر اصلاً فكر هم نمي‌كنيم؟ اين نيروها همان نيازهاي ما هستند كه از كودكي در ما شكل مي‌گيرند و در بزرگسالي در روابط ما با ديگران تأثيرگذار هستند. چگونگي شكل‌گيري اين نيازها بحث ديگري است كه نمي‌خواهيم در اينجا به آن بپردازيم. ولي مهم است بدانيد چه نيازهايي شما را وادار به انتخاب فرد بخصوصي براي همسري مي‌كند.دو سطح از نيازها را مي‌توان در افراد به درجاتي مشخص كرد. در يك سطح نيازهايي قرار دارند كه ما را از «تحقق خويشتن» وامي‌دارند من آنها را «نيازهاي كاهنده» يا نزولي مي‌نامم. دسته ديگر نيازهايي هستند كه ما را به سمت تحقق خويشتن هدايت مي‌كنند من آنها را «نيازهاي بالارونده» يا سعودي مي‌نامم.
نيازهاي كاهنده هميشه ما را در سطحي نگه مي‌دارد كه برآورده شدن آنها به رضايت طولاني‌مدت در ما منجر نمي‌شود. اين نيازها به طور فزاينده‌اي بر عزت نفس، اعتماد به‌نفس، خودپنداري ما اثر مخربي مي‌گذارند و ما را از برآورده كردن آن نيازها سير نمي‌سازد.اين نيازها به طور چشمگيري سراسر زندگي ما را تحت‌الشعاع خود قرار مي‌دهد و موجبات نارضايتي دائمي ما را از محيط پيرامون، روابط با ديگران و زندگي فردي فراهم مي‌آورد. به عنوان مثال نگاه كنيد به نياز مورد توجه بودن،چنين نيازي سبب مي‌شود اغلب ما از ديگران بخواهيم كه به ما توجه داشته باشند و نيازهاي ما را برآورده سازند بدون اينكه ما نيز بخواهيم رفتار متقابلي داشته باشيم.
از آنجا كه چنين توقعي به طور كامل برآورده نمي‌شود فرد هميشه از خود و روابطش با ديگران نالان است. در عين حال حتي اگر به طور كامل چنين نيازي برآورده شود هنوز فرد احساس تنش مي‌كند.سه خاصيت اساسي در نيازهاي كاهنده وجود دارد: يكي اينكه فرد داراي چنين نيازهايي به سرعت مي‌خواهد به نياز خود پاسخ بگويد. ديگر اينكه پس از برآورده شدن نيازش نيز ابراز نارضايتي نسبت به خود و ديگران مي‌كند. سوم اينكه اين نيازها روابط بين فردي او را دچار اشكال مي‌سازد و موجب مي‌شود روابط پرتنشي را با ديگران تجربه كند.
نيازهاي بالارونده
برآورده كردن نيازهاي بالارونده موجب ايجاد سطح مناسبي از رضايت از خويشتن مي‌شود. توجه به اين نيازها سبب ايجاد تعادل در روابط بين فردي مي‌شود به گونه‌اي كه در هر رابطه‌اي فرد هم به نيازهاي خود توجه مي‌كند و هم به نيازهاي ديگران.
توجه به نيازهاي افزاينده موجب تحقق خويشتن و رسيدن به آن چيزي مي‌شود كه فرد از خود انتظار دارد. اين نيازها در افرادي به وجود مي‌آيد كه سطح قابل قبولي از رضايتمندي از خويشتن در خود احساس كرده‌اند. معمولاً چنين افرادي داراي سطوح مطلوبي از عزت نفس بالا، نگرش مثبت نسبت به خود و اعتماد به نفس هستند.
در چنين شرايطي در افراد نيازهايي به وجود مي‌آيد كه موجب تحقق خويشتن آنها مي‌شود. اين نيازها شامل، نيازهاي فيزيولوژيك، توجه به خويشتن، نياز به خودمختاري، نياز به تفريح، نياز به سازندگي، نياز به پيوندجويي، نياز به شناخت، نياز به شهرت، نياز به تحقق خويشتن و نياز به معنويت است.اين نيازها همچنين مي‌تواند خواص نيازهاي كاهنده را نداشته باشد. يعني افراد به تدريج به آنها پاسخ داده و از برآورده شدن آنها احساس خوبي داشته باشند، در صورت به تعويق افتادن آنها احساس تنش نكنند و موجب ايجاد روابط بين فردي سازنده‌اي شوند.توجه به اينكه كدام دسته از نيازها موجب انتخاب همسر مي‌شود حائز اهميت است. از آنجايي كه همه افراد در شرايطي براساس نيازهاي كاهنده به درجاتي رفتار مي‌كنند پس بنابراين به احتمال زياد بسياري از انتخابهاي افراد براساس نيازهاي كاهنده صورت مي‌گيرد. به عنوان مثال فردي كه نيازهاي افزاينده زيادتري دارد ممكن است در موقعيت انتخاب همسر نياز كاهنده محبت و دلسوزي كردن، او را وادارد تا فردي را انتخاب كند كه بسيار به محبت او نيازمند است و او فردي است كه به توجه و تكيه‌گاه و كمك گرفتن نياز دارد. اين دو اگر چه همديگر را كامل مي‌كنند ولي نمي‌توانند در آينده زندگي موفقي داشته باشند چرا كه در اين حالت فردي گيرنده و فردي ديگر دهنده است.بعلاوه اين دو نفر نمي‌توانند همديگر را درك كنند چرا كه دنياي ذهني بسيار متفاوتي نيز دارند. آن چيزي كه فردي را ناراحت مي‌كند ممكن است براي ديگري جالب باشد و بالعكس.
سؤالهاي رايج براي انتخاب همسر
چه تناسبي بايد بين دو فرد باشد؟
شباهت در تحصيلات، مذهب، فرهنگ، همشهري بودن، طبقه اجتماعي و اقتصادي، قوميت و زبان و نژاد از ملاكهاي اساسي انتخاب همسر است.چه فاصله سني مناسب است؟براساس برآوردها و طبق رسوم 4 سال فاصله سني (بزرگتر بودن پسر) بين دو فرد مناسب است.در هنگام خواستگاري‌ چه سؤالهايي بايد پرسيده شود؟اگر چه مي‌توان سؤالهاي عمومي مانند انتظار شما از زندگي زناشويي چيست؟ چقدر مستقل هستيد و برنامه‌اي براي زندگي داريد؟ ملاكهايي كه جستجو مي‌كنيد را چقدر در من مي‌توانيد پيدا كنيد؟ از طرفين پرسيده شود و توجه داشته باشيد كه افراد در موقعيت‌هاي اجتماعي بهترين تصوير را از خود ارائه مي‌دهند، پس بسنده كردن به صحبتها خطاست. شما مي‌توانيد روابط خانوادگي آنها، روابط با دوستان و همكاران پيشينه آنها و خانوادگي را از ساير منابع مانند دوستان، همسايگان و همكاران آنها به دست بياوريد.
چه ملاكهايي را بايد مدنظر داشت؟براي هر فردي ملاكها مي‌توانند متفاوت باشد به عنوان مثال براي فردي ممكن است زيبايي، استقلال مالي و سطح به خصوصي از وضعيت مالي، پرستيژ اجتماعي در اولويت باشد. آنچه مهم است اين است كه ملاكهايتان را آنچنان كه هستند در ديگران جستجو كنيد، شما مي‌توانيد آنها را تعديل كنيد ولي هيچ‌گاه نخواهيد كه ملاكي را به جاي ديگري ناديده بگيرد.بعد از شكست در عشق چه كنيم؟غالباً افراد در اين هنگام به دنبال جايگزين كردن فرد ديگري هستند. اين كار مي‌تواند هم اشتباه باشد، هم خطرناك چرا كه معمولاً تصميم‌گيري در موارد بحراني به صلاح نيست. اغلب به طور همه‌جانبه در مورد چنين تصميم‌گيريهايي فكر نمي‌شود. بهتر است شخص شكست خورده به خود فرصتي براي ترميم عواطف جريحه‌دار شده بدهد و فرايند سوگ را طي كند.
نظر ديگران چقدر مي‌تواند در انتخاب همسر مهم باشد؟از آنجا كه خانواده‌ها در مراحل مختلف زندگي زناشويي حضوري غيرقابل انكار دارند پس بهتر است خانواده‌ها در جريان انتخاب همسر قرار گيرند. يكساني ملاكهاي فرد با معيارهاي خانواده در موقعيت بعدي زناشويي اثر مثبت دارد.چه مشابهتي مي‌تواند بين دو فرد باشد؟هر چه خصوصيات شخصيتي و نيازهاي افراد به يكديگر نزديكتر باشد (شباهت نيازها و نه مكمل بودن آنها) احتمال موفقيت ازدواج بيشتر است.آيا مجاز هستيم قبل از ازدواج ديگري را تغيير دهيم؟ يكديگر را آنچنان كه هستيد بپذيريد و سعي نكنيد تغيير دهيد. به عوض تغيير دادن يكديگر از هم جدا شويد و فردي را انتخاب كنيد كه به تغييرات كمي نياز داشته باشد. به عنوان مثال اگر پسري مي‌خواهد با دختري محجبه ازدواج كند و به طور اتفاقي با دختري آشنا شده كه از نظر رعايت حجاب مطلوب پسر نيست به عوض تلاش براي محجبه كردن دختر مي‌تواند فردي را انتخاب كند كه با معيار حجاب او مطابقت داشته باشد. چرا كه تغييراتي كه ما آنها را به خاطر ديگران در خود ايجاد مي‌كنيم نمي‌توانند در ما پايدار باشند.
آيا روابطي كه قبل از ازدواج وجود دارد مي‌تواند در خلال ازدواج نيز به همان خوبي ادامه يابد؟به ياد داشته باشيد كه همه انسانها در موقعيت‌هاي اجتماعي به گونه‌اي رفتار مي‌كنند تا بهترين تصوير را از خود ارائه دهند. آنها ممكن است نيازها، انگيزه‌ها و رفتارهاي خود را مهار كنند و آنها را به تعويق بيندازند.به اين ترتيب برخوردها و رفتار و كردار حين آشنايي مي‌تواند به خوبي زماني كه افراد با يكديگر ازدواج مي‌كنند نباشد. چرا كه مهارهاي اجتماعي در زمان ازدواج برداشته مي‌شود و افراد براساس درونيات خودشان رفتار مي‌كنند.